به گزارش خبرنگار مهر، سردار اسماعیل احمدی مقدم در برنامه تلویزیونی شناسنامه اظهار داشت: در سال 57 که انقلاب اسلامی به پیروزی رسید 17 ساله بودم و به دلیل حضور در خانواده ای که در جریان مبارزه بود با ماهیت انقلاب آشنا بودم. از سال 56 که قیام مردم قم شروع شد و استارت انقلاب زده شد سال سوم دبیرستان بودم که ترک تحصیل کرده و پیش یکی از دوستانم که در قم طلبه بود، رفتم.

وی ادامه داد: از ابتدای سال 57 نیز درس علمی را در مدرسه رضویه و بعد مدرسه حقانی شروع کردم در همان حین نیز کار انقلاب را دنبال می کردم چراکه فضای مدرسه با وجود شهید قدوسی، بهشتی و آیت الله جنتی زنده و پویا بود، عده ای نیز از دانشگاه تبریز آمده بودند که به همراه آنها اعلامیه و عکس به تهران منتقل می کردیم. در زمان ورود امام نیز من جزو کمیته استقبال بودم.

رئیس پلیس کشور ادامه داد: تا عید سال 58 در کمیته محل بودیم بعد از عید به مدرسه رفتیم که تعطیل شد و غائله ترکمن صحرا و کردستان به وجود آمد.

فکر نمی کردم روزی نظامی شوم

احمدی مقدم با بیان اینکه فکر نمی کردم نظامی شوم، در مورد ورودش به عرصه فعالیت های نظامی گفت: خودم هم فکر نمی کردم روزی طلبه شوم چه برسد به اینکه نظامی شوم، طوفان حوادث و تقدیر همیشه انسان را جا به جا می کند. سه ماه آمدیم کمک نظامی دهیم و بعد هم از آیت الله جنتی پرسیدیم که آیا می توانیم برگردیم و به کار طلبگی ادامه دهیم که وی گفت اگر در آنجا به شما نیاز است برنگردید. بعد از غائله های ترکمن صحرا و کردستان نیز جنگ شروع شد که ما نیت کردیم تا جنگ هست برنگردیم. بعد از جنگ هم نیت نظامی گری نداشتم و پس از پایان جنگ امام (ره)پیام دادند که رزمندگان نظامی باقی بمانند.

وی افزود: پس از جنگ نیز سپاه تشکیل شد و درجات آمد و ما جمع صد نفره نخبگان جنگ بودیم که در جلسه با مقام معظم رهبری، ایشان نقشه راه سپاه را تعیین کردند. در آخرین ملاقات با ایشان نیز فرمودند نیروهای انقلاب نباید به دیوار بازنشستگی بخورند. اینها باید هسته اولیه دفاع باشند.

ناگفته های احمدی مقدم از عملیات مرصاد

وی با اعلام اینکه هیچ کجا در مورد عملیات مرصاد اظهارنظر نکرده ام، در مورد این عملیات گفت آن گونه نبود که برای این عملیات برنامه ریزی کرده باشیم تا منافقین وارد کشور شوند و بعد با آنها درگیر شویم. نام این عملیات را نیز آیت الله هاشمی رفسنجانی انتخاب کردند. من سالها در غرب کشور و در جوانرود فعالیت کرده بودم. وقتی آیت الله هاشمی به کرمانشاه آمدند تامین امنیت غرب کشور با ارتش بود ایشان به من پیغام دادند که شما نماینده قرارگاه خاتم هستید. پس از آن نیز آقای محسن رضایی تماس گرفت و گفت شما نماینده سپاه در غرب هستید آن زمان گردان های زیادی در غرب کشور نمانده بودند اما سردار امیری تماس گرفت که آنها از کرند و کله داوود رد شدند وقتی گردان احتیاط را فرستادیم آنها نیز گفتند تا رفتیم به جاده برسیم ستون های دشمن رد شده بود و عراق نیز از منافقین با ریختن آتش حمایت می کرد.

وی ادامه داد: در آن زمان آقای هاشمی به من گفت برو و من به آقای محصولی گفتم که به گیلان غرب بروند که آنها گفتند راه بندان است که در گردنه حسن آباد گفتند راه بندان است و به آنها گفتم همین جا جبهه است بلافاصله نیروها مستقر شدند و پس از عبور مردم در دره خاکریز زدیم و به آنها گفتم کسی نباید از این خاکریز رد شود. ساعت 3 بامداد آنها خط دفاع ما را شکسته بودند و چنان عجله داشتند که فکر کرده بودند راه باز است به همین دلیل خودشان به علت تصادف زنجیره ای خاکریز آهنی درست کرده بودند.

احمدی مقدم در مورد نقش شهید صیاد شیرازی هم گفت: آن موقع آقای هاشمی در هوانیروز کرمانشاه بود که آقای شمخانی به همراه سردار رشید آمدند و گفتند باید چهارزبر را بگیرید. بعد هم گفتند که آقای صیاد شیرازی برای همکاری می آید بعد از ناهار واحدها دور هم جمع شدند و جلسه را که گذاشتیم شهید صیاد شیرازی گفتند که فرمانده کیست و ما به همراه سایر افراد حاضر همدیگر را نگاه می کردیم که وی گفت باید فرمانده معلوم باشد. آقای شمخانی نیز نامه دادند که تا آمدن سردار شوشتری من فرمانده باشم همان موقع شهید صیاد شیرازی آمد و گفت که من زیر دست تو کار می کنم آن زمان که من در قصر شیرین فرماندن گردان بودم ایشان فرمانده نیروی زمینی ارتش بودند. باید همه اخلاق را از ایشان یاد بگیریم چرا که مثل یک سرباز آمدند و با ما همکاری کردند.

وی در مورد خاطراتش نیز با شهید صیاد شیرازی گفت: در حال انتقال نیروها با هلیکوپترهای شنود بودیم که دو کبری هوانیروز نیز ما را اسکورت می کردند چند نفربر منافقین در حال عقب نشینی بودند که شهید صیاد شیرازی به من گفت آیا اجازه می دهیم که اینها را بزنیم که گفتم مشکلی نیست. دو پرونده کبرای ما به دنبال این نفربرها رفتند که یکی از آنها سقوط کرد البته توانستیم چند نفربر را منهدم کنیم.

احمدی مقدم در پایان گفت: وقتی به هوانیروز کرمانشاه رفتیم و موضوع را گفتیم فرمانده هوانیروز کرمانشاه گفت که دو خلبان زنده هستند که من بسیار تعجب کردم. وقتی پرنده کبرا میان کابل های فشارقوی گیر کرده بود دو خلبان آن ماهرانه خود را رها کرده بودند و بالگرد پس از سقوط از ارتفاع در چند متری آنها منفجر شده بود که این موضوع برای من خاطره شیرینی بود چرا که نیروهای ما زنده ماندند.

هیچ نسبتی با احمدی نژاد ندارم

رئیس پلیس کشور با تکذیب اخباری مبنی بر اینکه او با احمدی نژاد باجناق است، تصریح کرد: هیچ نسبت سببی و نسبی با رئیس جمهور ندارم و این موضوع تنها از سوی یک ضد انقلاب مطرح شد و هر چه جواب می دهم افاقه نمی کند.